دلنوشته های زیبا و عاشقانه
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
به رسم آن روزهای مدرسه
سلام
خوبی ؟
اسمت چیه؟
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
تمام شد
تا کی می مانی در بندش
تا کی در جادوی چشمانش اسیر
عمری در انتظار تا ببینیش باز
حال دیدی
دست در دست دگری دارد
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
احساسم را تسخیر نگاهت کرده ای
واژه واژه شعرهایم شده ای
امروز به افتخار تو
از تو
از احساس عاشقانه با تو بودن می نویسم
تا شاید بخوانی و لبخند بزنی
و باز بگویی تو هنوز دیوانه ای
و من عاشق همین دیوانگی هایت شده ام
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
آرزوهایم کم نیست
حیف گذر زمان بی وقفه است
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
“ظاهری آرام دارد باطن طوفانیم”
حالم حال درختی ست که
زیبا به نظر می رسد ، اما !
در حجم نبودن کسی خشکیده !
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
دلتنگم
برای کسی که
آفتاب صداقت را
به میهمانی گل های باغ ،
به میهمانی لاله ها می آورد…
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
کسی از پشت خنجر میزند با دست های تو
نمیدانم ترا نشناختم…یا دشمنانم را !
ولی بزن
از این شکسته تر هم می توانم باشم…
انتخاب من خنجر توست تا مِهر کسی جز تو
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
کاش بیایی
با دستانت به رسم کودکی چشمانم را بگیری
در گوشم بخوانی
من آمدم
دیدگانت را باز کن…
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
سعدی اگر عاشقی ، میل وصالت چراست
هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست
دلنوشته های زیبا و عاشقانه
به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحبها را
منبع : اراک فانی