بیوگرافی حسین سلیمانی
اراک فانی » برای مشاهده بیوگرافی حسین سلیمانی به ادامه مطلب مراجعه کنید
حسین سلیمانی (زاده ۳۰ شهریور ۱۳۶۳،
تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. وی در سن ۱۳ سالگی، با بازی در
فیلم مهر مادری وارد دنیای سینما شد و برای بازی در این فیم از چند جشنواره
بینالمللی، جوایز و تقدیرنامه دریافت کرد. او علاوه بر بازیگری در
زمینههای دستیاری کارگردانی، دستیاری تهیه، بازیگردانی، عکاسی، ساخت فیلم
کوتاه و ترانهسرایی نیز فعالیت دارد.
سینمایی
هاری (۱۳۹۳)
نهنگ عنبر (۱۳۹۴)
رد کارپت (۱۳۹۲)
پایان خدمت (۱۳۹۲)
ما همه گناهکاریم (۱۳۹۲)
عقاب صحرا (۱۳۹۱)
اینجا شهر دیگری است (۱۳۹۰)
میگرن (۱۳۹۰)
در امتداد شهر (۱۳۸۹)
سیزده ۵۹ (۱۳۸۹)
یکی آن بالا تو را میبیند (فیلم کوتاه،۱۳۸۹)
کودک و فرشته (۱۳۸۷)
روایتهای ناتمام (۱۳۸۵)
یک قدم تا خدا (۱۳۸۵)
مارمولک (۱۳۸۲)
فراری (۱۳۸۱)
مربای شیرین (۱۳۸۰)
قطعه ناتمام (۱۳۷۹)
مهر مادری (۱۳۷۶)
مجموعه تلویزیونی
رهایی (۱۳۹۳)
پژمان (۱۳۹۲)
سرزمین کهن (۱۳۹۲)
نردبان آسمان
پنج کیلومتر تا بهشت (۰۱۳۹)
داستان یک شهر
چشم به راه
پزشکان (۱۳۷۷)
روشناییهای شهر
سرود خاک (۱۳۸۴)
تله فیلم
شیپورچی (۱۳۹۳)
آقای هنرپیشه (۱۳۹۲)
کنار تو میخندم (۱۳۹۲)
شاعر و برادران
نه ماه و نه روز (۱۳۹۱)
مرثیهای برای مرتضی (۱۳۹۱)
داستانهای نا تمام دنیا (۰۱۳۹)
عاشقانهای برای سرباز وظیفه رحمت (۱۳۸۹)
چهارگاه (شیدا) (۱۳۸۹)
گوزن (۱۳۸۹)
جایی بالاتر از ابرها (۱۳۸۹)
یک داستان کوتاه و چند داستان دیگر (۱۳۸۹)
دوردست (۱۳۸۸)
قصهها و واقعیتها (۱۳۸۸)
روزش تاریی… (۱۳۸۸)
سبز سپید سرخ
پس از جدایی (۱۳۸۷)
لبخند سبز (تلهفیلم)
نوشدارو
شبکه نمایش خانگی
شاهگوش (۱۳۹۲)
مصاحبه با حسین سلیمانی
وقتی واژه تولد را میشنوید یاد چه میافتید؟
تولد در واقع ظهور نعمتهای خداوند است. تولد یک اتفاق خوب است. یکی از
نعمتهای خداوند است که دنیای تازهای را برای یک شخص، موجود و حتی شیء
آماده میکند.
• من معتقدم یک نفر ممکن است چند بار متولد شود. شما چهطور؟
صد در صد با این حرف موافقم. هروقت اتفاق خوبی برای یک انسان بیفتد، منهای تاریخ تولد، آن روز میتواند تولد دوباره او باشد.
• شما چند بار سوای تاریخ شناسنامه متولد شدهاید؟
شاید بتوانم بهترین تولدم را ورود به سینما بدانم یا قبول شدنم در
دانشگاه. ورود به سینما در حقیقت روزی بود که حسین سلیمانی دوباره متولد
شد.
• خوب پس بیایید در مورد مهمترین تولدتان حرف بزنیم. آن روزها را به یاد دارید؟
سال ۱۳۷۵ برای بازی در «مهر مادری» انتخاب شدم. کار اردیبهشت سال ۱۳۸۶
کلید خورد. کمال تبریزی به عنوان کارگردان از حدود ۳هزار نوجوان تست گرفت.
از این بین ۳۰۰ نفر انتخاب شدند و در نهایت ۱۳ نفر از این بین گلچین شدند.
مجدداً ۳ نفر انتخاب شدند و ۲ نفر نامزد نهایی بودند که من هم جزوشان
بودم. در گروه بین اینکه من بازیگر این نقش باشم یا آن یک نفر بحث بود.
برخی مخالف بازی من و برخی دیگر موافق بازی کردن من در این نقش بودند که در
نهایت من قبول شدم.
• به عبارت دیگر دوباره متولد شدید.
[می خندد] بله. مرحله انتخاب ۴۵ روز طول کشید.
• تولد سختی بود؟
یادم هست که دلشوره داشتم. تولد بعدی من قبول شدنم در دانشگاه بود که خیلی خوشحال شدم.
• چه آدمهایی دراین روند به شما کمک کردند؟
باید از فاطمه معتمدآریا نام ببرم که بزرگترین کمک را به من کرده و من
همیشه با او مشورت میکنم. کمال تبریزی هم به من بسیار کمک کرده و من بسیار
دوستش دارم.
• به روند کاری شما که نگاه میکنم، میبینم از بازیگری شروع کردید یعنی
از جلوی دوربین شروع کردید و امروز به دستیاری کارگردان و مجری طرح یعنی
پشت دوربین رسیدید. این روند را بر چه اساسی طی کردید؟
آمدن من در سینما خیلی اتفاقی بود، اما ماندنم در این هنر کاملاً انتخابی
است. زمانی که وارد این حوزه شدم شناختی از این کار نداشتم اما بعدها که
بازیگری برایم جدی شد، شروع کردم به مطالعه کردن و دیدن فیلم. سال ۱۳۸۲
تصمیم گرفتم کارهای دیگری را هم در سینما تجربه کنم و یاد بگیرم.
• یک تولد دیگر.
بله. با فاطمه معتمدآریا صحبت کردم. او مرا خیلی تشویق کرد و راهنمایی
خیلی خوبی هم به من کرد. کارم را با دستیارسومی حسین قناعت در «کارگاه
لطفی» شروع کردم، بعد در «یک قدم تا خدا» ساخته علی عطشانی دستیار دوم
شدم و به دستیاری کارگردان و مشاور انتخاب بازیگر در فیلم سینمایی
«روایتهای ناتمام» به کارگردانی پوریا آذربایجانی رسیدم. میخواهم بگویم
که من این مراحل را پله پله طی کردم.
• چرا بازیگری را ادامه ندادید؟ به عبارت دیگر چرا وارد حوزه اجرایی شدید؟
نمیخواستم فقط تجربه بازیگری داشته باشم. دوست داشتم فضاهای دیگری را هم در سینما و تلویزیون تجربه کنم.
• *کار تلویزیونی «اتوبوس» هم در ادامه این تجربه بود؟
دوستان به من گفتند که تهیه کننده ای در مشهد میخواهد فیلم تلویزیونی کار
کند با توجه به اینکه قبلاً تجربه این کار را داشتم وارد این پروژه شدم.
این کار از این شاخه به آن شاخه پریدن نیست. وقتی که قرار است فقط بازیگر
باشید نمیدانید که آیا فردا کار دارید یا نه، اما کار در پشت صحنه تضمینی
برای آینده کاری است.
• پس گامهای بلندتان را برداشتهاید برای کارگردانی؟
هم مینویسم، هم کارگردانی میکنم. چند فیلم کوتاه ساخته ام. دوست دارم که
تجربیات تازهای در عرصه سینما و تلویزیون داشته باشم. میخواهم تجربه
عملی داشتهباشم، صرف اینکه بخوانم و ببینم برایم کافی نیست. برای همین
دوست دارم زمانی که کارگردانی یک کار را برعهده میگیرم هم از تولید سررشته
داشتهباشم هم از بازیگری.