دل نوشته
دل نوشته
•
در کار سحر روی تو اعجاز مانده است
مضمون چشمهای تو ممتاز مانده است
تنها دو واژه وصف تو شد :” وصف ناپذیر “
از دیدنت دهان غزل باز مانده است
محمد رفیعی
•
•
کمی آهسته قدم بردار
تا خاطراتت سر نخورند روی برف های خیالی
تا به تو برسند
کمی آهسته قدم بردار
تا نشکند قلب یخ زده ی من
•
دل نوشته
•
هنوز باران در نوشته هایم بی امان می بارد
هنوز من روی نیمکتی چوبی
در سرمای نبودنت تنها نشسته ام …
•
دل نوشته
•
زور که نیست !
وقتی نمی خواهی ام ،
آسمان را هم به زمین بدوزم
نمی آیی ،
تمام شعرهای عالم را هم که خرج کنم ،
مصرعی دوستم نخواهی داشت .
کلمه ای …؛
حتی حرفی ؛
به یادم نخواهی آورد
زور که نیست !
ا ط
•
دل نوشته
•
تو هم روزی پیر میشوی
اما من پیرتر از این نخواهم شد!
در لحظهای از عمرم متوقف شده ام
منتظرم بیایی و از برابر من بگذری !
زیبایی پیر شده آراسته به نوری که
از تاریکی من دریغ کردهای !
شمس لنگرودی
•
دل نوشته
•
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود
سهراب
•
دل نوشته
•
دلتنگی هایم را سپردم به آسمان …
شاید وقتی باران ببارد بفهمی که چقدر دلم برایت تنگ شده …
•
دل نوشته
•
گاه زخمی که به پا داشته ام
زیر و بم های زمین را به من آموخته است …
سهراب
•
دل نوشته
•
امن یجیب… حال دلم اضطراری است
از دختری که ( بد شده ) دیگر فراری است
آن روزهای دائمی اعتبار سوخت
این روز ها خطوط دلم اعتباری است!
زهرا هاشمی
•
دل نوشته
•
چند قدم آهسته بردار ای آشنای من
آهسته تر از روزهای رفته
روزهایی که بهار را مهمان تن خسته ام کردی
و من فراموش کردم همه را … جز تو و خودم …
•
دل نوشته
•
زندگی بار گرانی ست که بر پشت پریشانی توست !
کار آسانی نیست
نان در آوردن و غم خوردن و عاشق بودن …
•
دل نوشته
•
کفش هایم کجاست ؟
می خواهم، سر شب راهی سفر بشوم
مدتی بی بهار طی بکنم
دو سه پاییز دربدر بشوم
مهدی فرجی
•
دل نوشته
•
می ترسم !
می ترسم بی تو زیاد زنده بمانم
•
دل نوشته
•
در آسمان غزل عاشقانه بال زدم
به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم
•
دل نوشته
•
گریه نکن ای پیرزن فالگیر
دستان سردم را رها کن
قامت راست کن
بلند شو
اشک هایت را پاک کن
جز تو کسی به حالم گریه نمی کند
•
دل نوشته
•
کتاب حافظم از دست من کلافه شدست
چقدر آمدنت را چقدر فال زدم
غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد
چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم
حمیدرضا برقعی
•
دل نوشته
•
این دل اگر کم است بگو سر بیاورم
یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم
خیلی خلاصه عرض کنم : دوست دارمت
( دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم )
•
دل نوشته
•
از بیکاری سیگاری روشن کرده
کام نگرفته خاموشش می کنم
با خودکارم کلنجار می روم
جوهرش تمام شده
اما حرف هایم نه
برگ های دفتر یادداشتم به آخر رسیده اند
اما ، حتی نتوانستم
بغضم را برایت بنویسم
تمامش نوشتم
مچاله کردم و انداختم دور
مثل تو …
•
دل نوشته
•
می ترسم !
می ترسم ، با دستهای خودم
تو را ، “شعری” کنم
که قـــرنـهــــا وردِ زبانِ مردم شوی
امیر طاهری