دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۲۲ ب.ظ
حکایت های کوتاه،طنز و جالب ملا نصرالدین
حکایت های کوتاه،طنز و جالب ملا نصرالدین
ورد فان » برای مشاهده حکایت به ادامه مطلب مراجعه کنید
حکایت طنز ملا نصرالدین
ملا بارها دل و جگر خریده بود و به زنش داده بود که بپزد،
و هربار زنش تنها خورده بود و به او نداده بود.
روزی ملا به تنگ آمد واز او پرسید:
این همه دل و جگر که من خریدم چه شده؟
زنش پاسخ داد:همه رو گربه خورد.
ملا برخاست و دیگ را برداشت و در گنجه گذاشت و در آن را بست.
زنش پرسید:چرا دیگ را در گنجه گذاشتی و در آن را بستی؟
ملا پاسخ داد: گربه ای که دل و جیگر میخورد
دیگ راهم که چند برابر آن ارزش دارد خواهد خورد.