حکایت شیرین و خنده دار زن زشت ملا نصرالدین
حکایت شیرین و خنده دار زن زشت ملا نصرالدین
مجموعه: حکایت های ملا
ورد فان » برای مشاهده حکایت زن زشت ملا نصرالدین به ادامه مطلب مراجعه کنید
حکایت زن زشت ملا نصرالدین
ملا زن بسیار زشتی داشت. روزی پس از ستیزه سختی با او در بستر خود دراز کشید و چشمانش را فرو بست.پس
ازچند دمی،زنش که گمان می کرد ملا به خواب رفته است،آئینه ای برداشت و در آن به چهره خویش نگاه کرد و آهسته
باخود گفت : اگر زیبا بودم هرگز شوهرم چنین بی مهری نمی دیدم . آنگاه آرام و آهسته گریستن آغاز کرد . ملا که
هنوزبیدار بود و سخنان او را می شنید،چشمان خود را باز کرد و تا اورا چنان گریان دید به بانگ بلند گریه سر داد.زنش
باشگفتی پرسید : شما چرا ناگهان چنین گریه سر دادید،مگر نخوابیده بودید؟ملا پاسخ داد: تو از یک بار دیدن چهره خود
درآینه به گریه افتادی،من که هروز باید بارها این چهره را به چشم ببینم چگونه گریه کنم؟